روژین جانروژین جان، تا این لحظه: 22 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

فرشته آسمونی

یک صحبت کوتاه

سلام درست هنوز نر فتم تبریز قراره هفته دیگه بریم منتها چند روزه من حوصله ندارم چیزی بنویسم از فردا شروع می کنم به نوشتن تا وقتی خواستیم بریم تبریز ...
23 مرداد 1390

یک سفر تازه

    سلام می خواستم بقیه سفرم را بنویسم که مادرم به من گفت قرار است برویم به تبریز پس من مجبور شدم خاطره ی رفتن به چین را نصفه بگذارم وبروم تبریز وبرگردم وبعد هم خاطره سفر چین را بنویسم وهم تبریز ...
16 مرداد 1390

اولین خاطره سفر چین

          ما وقتی رسیدیم به فرود گاه چین لباس هایمان را در اوردیم بعد  تور لیدر چینی ما برای خوش امد گویی به هر یک از ما شاخه گلی داد و بعدکه از فرود گاه امدیم بیرون گرم ترین ومه ترین هوا را دیدم بعد سوار اتوبوس شدیم  در حین حرکت اتوبوس تور لیدر ما اقای مومنی به ما گفت که قبل از رفتن به هتل به معبد بهشت می رویم همه خیلی ناراحت شدند آخه ان روز خیلی هوا دم بود خلاصه رسیدیم وهمه پیاده شدند وقتی به حیاط بزرگ معبد رسیدیم هواخیلی کم خنک شد ولی برای بقیه فرقی نکرد ان جا حتی خواهرم رونیا خیس عرق شده بود            &...
13 مرداد 1390

سفر چین

      من خیلی ذوق دارم که می ریم چین چون خاله وپسر خالم هم دو روز پیش رفتن چین.   انشا الاه سلامتی بشه وبرگردیم تمام خاطرات آن جا رابراتون می نویسم.     ...
31 تير 1390

طرزحرف زدن خواهرم

                     خواهرم خیلی بامزه حرف می زنه      مثلا(من فوفوریم یعنی من فرفریم)یا(مشری یعنی مشتری)یا این که(نینیاد یعنی نمیاد) خواهری خیلی دوستت دارم           ...
30 تير 1390

سلام کوتاه

        ببخشید چند وقت من وقت نداشتم بنویسم فقط خواستم بگم فردا نه پس فردا قرار بریم مسافرت چین   ...
30 تير 1390

کارهای موردعلاقه من

دوچرخه سواری- بازی با پسرخاله یعنی آرمان- غذاخوردن- درس خواندن- شناکردن- به خانه خاله رفتن- به خانه مادربزرگ رفتن- اسکیت بازی کردن ...
26 خرداد 1390