فرشته آسمونی

سلام به همگی . روز پدر را پیشاپیش به همه ی پدرای زحمت کش دنیا تبریک می گم امید وارم سا یه آن هااز سر کوچک تر ها کم نشود. پدر عزیزم روزت مبارک.     ...

salam rojin jooooooooooooon to doste kheily khibi baraye man hasti .darskhan hasti,ba nazm hasti,tamiz ham hasti,kholase doste kheili khobi hasti. va man az dashtan hamchin dosti eftekhar mikonam .to har kari az dasted bar biad baraye man mikony , va man ham say mikhonam ta betavanam barat ba car haye digar gobran konam.omid varam ta hamin lahze doste khobi barat basham.                dosted  sarah joooooooooooooooooooooooooooon byyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyy ...

سلام امروز روز معلم است. روز معلم را به همه ی  معلم های عزیزم تبریک می گم.  

سلام عید همگی مبارک خیلی وقت بود بهتون سر نزده بودم آخه سرگرم مدرسه ها شده بودم. برای همتون آرزوی بهترین ها را دارم.   ...

سلام روز یا شب همگی بخیر خانه ی ما در مقدس اردبیلی ست الان اینجا برف بدون وقفه می آید زمین پره برفه رفتنی مدرسه مجبور شدم پیاده برم مدرسه تازه با معلم مون رفتیم برف بازی مرسی که مطلب را خوندین  

سلام از همگی عذر می خوام چون چند وقتی که هیچ چیز ننوشتم روز چهار مهر تولدم بود عکس روی کیکم یک قوی برجسته بود لباسم آبی بود وخونه هم تزئین شده بود خاله پسر خاله همه دعوت شده بودن خالم به من یک دست بلوز شلوار داد ویک تل مامان بابام هم به من یک کارت هدیه سامان دادن ومامان بزرگم به من سکه طلا داد وخاله زهره هم به من یک شلواربیرون داد ما جمعه تولدم را گرفتیم اگه می خواین عکس های تولدم را ببینین باید برین تو وبلاگ پسر خالم آدرس وبلاگ پسر خالم تو قسمت پیوند های روزانه هست به اسم  پسر خاله ارمان ...

سلام درسته من الان در تبریز تو لابی هتل دارم با اینتر نت کار می کنم دیروز مامان بزرگم این جا  بخاطر همون نتونستم مطلبی بنویسم فردا برمی گردیم تهران الان ٩نیم صبح الان خواهرم و مامان و بابام تو رستوران هستن و دارن صبحانه می خورن ولی من زود صبحانم را تموم کردم تا بیام یک چند کلمه ای صحبت کنم ...

  پیشاپیش رسیدن عید فطر را به تمام شما عزیزان تبریک    می گم   ...

روز دوم بعد از رفتن به صبحانه رفتیم سوار اتوبوس شدیم   قرار بود بریم دیوار چین طول راه مناظر قشنگی در اطراف بود بعد از کلی دیدن مناظر به دیوار چین رسیدیم   ان جا هم خیلی گرم بود وهم  خیلی دم وشلوغ  همه گی از اتو بوس پیاده شدن بعد از گرفتن عکس دسته جمعی  همه شروع کردن به رفتن با لا از دیوار چین من هم چون زود گر ما زده و خون دماغ می شم با مادرم وخواهر کوچیکم ویک هم طوری دیگرمان که  اون هم بچه کوچیک داشت وایسادیم و منظره نگاه کردییم وقتی همه دوباره سوار ماشین شدن دیدیم اکثر آقا ها وخانم ها پشت گردنشون حوله انداختن ومعلوم بود که حسابی رفتن بالا موقع رفتن به غذا خور...