روژین جانروژین جان، تا این لحظه: 22 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره

فرشته آسمونی

دومین روز از سفر چین

روز دوم بعد از رفتن به صبحانه رفتیم سوار اتوبوس شدیم   قرار بود بریم دیوار چین طول راه مناظر قشنگی در اطراف بود بعد از کلی دیدن مناظر به دیوار چین رسیدیم   ان جا هم خیلی گرم بود وهم  خیلی دم وشلوغ  همه گی از اتو بوس پیاده شدن بعد از گرفتن عکس دسته جمعی  همه شروع کردن به رفتن با لا از دیوار چین من هم چون زود گر ما زده و خون دماغ می شم با مادرم وخواهر کوچیکم ویک هم طوری دیگرمان که  اون هم بچه کوچیک داشت وایسادیم و منظره نگاه کردییم وقتی همه دوباره سوار ماشین شدن دیدیم اکثر آقا ها وخانم ها پشت گردنشون حوله انداختن ومعلوم بود که حسابی رفتن بالا موقع رفتن به غذا خور...
6 شهريور 1390

بدون عنوان

سلام به همه من امروز وقت نکردم بقیه سفر چین را بنویسم قول می دم فردا یک خواطره دیگه از سفر چین را بنویسم ...
6 شهريور 1390

تولد

دیروز نه پری روز تولد خالم بود من نتونستم بهش تبریک بگم حالا می خواهم جبرانش کنم   خاله فرنوش تولدت مباررک باشه انشا اله ١٢٠ سال کمه ١٣٠ ساله بشی ...
29 مرداد 1390

یک مطلب جدا از همه چیز

  سلام من می خواستم بگم من در بلاگفا هم یک وبلاگ دارم اگه خواستید می تونید به اونجا هم سر بزنید آدرس وبلاگ www.rojin20.blogfa.com   ...
28 مرداد 1390

یک مطلب متفرقه

  سلام من امروز تو وبلاگ خواهرم مطلب جدید نوشتم لط فا به اونجا هم سر بزنین ادرس وبلاگ خواهرم اینه www.roniya.com   ...
27 مرداد 1390

یک صحبت کوتاه

سلام درست هنوز نر فتم تبریز قراره هفته دیگه بریم منتها چند روزه من حوصله ندارم چیزی بنویسم از فردا شروع می کنم به نوشتن تا وقتی خواستیم بریم تبریز ...
23 مرداد 1390

یک سفر تازه

    سلام می خواستم بقیه سفرم را بنویسم که مادرم به من گفت قرار است برویم به تبریز پس من مجبور شدم خاطره ی رفتن به چین را نصفه بگذارم وبروم تبریز وبرگردم وبعد هم خاطره سفر چین را بنویسم وهم تبریز ...
16 مرداد 1390

اولین خاطره سفر چین

          ما وقتی رسیدیم به فرود گاه چین لباس هایمان را در اوردیم بعد  تور لیدر چینی ما برای خوش امد گویی به هر یک از ما شاخه گلی داد و بعدکه از فرود گاه امدیم بیرون گرم ترین ومه ترین هوا را دیدم بعد سوار اتوبوس شدیم  در حین حرکت اتوبوس تور لیدر ما اقای مومنی به ما گفت که قبل از رفتن به هتل به معبد بهشت می رویم همه خیلی ناراحت شدند آخه ان روز خیلی هوا دم بود خلاصه رسیدیم وهمه پیاده شدند وقتی به حیاط بزرگ معبد رسیدیم هواخیلی کم خنک شد ولی برای بقیه فرقی نکرد ان جا حتی خواهرم رونیا خیس عرق شده بود            &...
13 مرداد 1390

سفر چین

      من خیلی ذوق دارم که می ریم چین چون خاله وپسر خالم هم دو روز پیش رفتن چین.   انشا الاه سلامتی بشه وبرگردیم تمام خاطرات آن جا رابراتون می نویسم.     ...
31 تير 1390